رسول پاپایی / روزنامه ارمان پنج شنبه / ۶بهمن ۹۰
امروزه پشرفتهای علمی همه جانبه بشر، تحول شگفت اوری در روش های اموزش و پرورش کودکان، یجاد کرده است و در بسیاری از کشور ها تلاش زیادی شده است تا آموزش و پرورش کودکان ، به سمت وسویی برود که ، "تنبیه بدنی و مظاهر خشونت" در آن کاسته و حذف شود .
علی رغم همه ی این پیشرفت ها در علوم و با وجود تعالیم آگاهی بخش در خصوص مضرات تنبیه ،و با وجود این که آموزش و پرورش و قوانین مدرسه ، تنبیه بدنی را ممنوع اعلام کرده است ،کما کان تنبیه در اشکال مختلف ان وجود دارد و هر از چند گاهی رسانه ی شدن بخشی از ان محل نزاع و اظهار نظر های
مختلف میشود در این خصوص باید گفت : تنبیه درجاتی دارد و آنچه که مورد نکوهش قرار می گیرد "تنبیه بدنی" و اعمال خشونت برای سرکوب امیال کودکان است. مطالعات محققان نشان می دهد
که شدت وضعف تنبیه در نظام های اموزشی، تنها متاثر از معلمان و مربیان نبوده و ارتباط مستقیمی با عوامل مختلف اجتماعی و شرایط فرهنگی جوامع دارد .
صاحب نظران می گویند : انچه موجب می شود که "روش های تنبیهی" جهت اصلاح یا تغییر رفتاردر یک نظام آموزشی، کارایی خودرا از دست بدهد، بخشنامه ها و دستور از بالا و بیم تعقیب قضایی و مجازات اداری ،نیست . بلکه این پیشرفت های اجتماعی یک جامعه و رسیدن به توسعه پایدار و رشد اگاهی ها است که موجبات این امر را فراهم می سازد .
بنابراین کنکاش و پرداختن به این موضوع مهم، به نگاه جامع تری که همه علل و عوامل اجتماعی سیاسی و فر هنگی جامعه را در برمی گیرد نیاز مند است و صرف متهم کردن معلمان و حتی اموزش وپرورش به تنهایی، از اعتبار و علمی بودن اظهار نظر ها درباره ی چرایی تنبیه در امراموزش می کاهد .
بدون تردید، اعمال خشونت در همه ی اشکالش از منظر انسانی روشی منسوخ و مذموم است و یافته ها و روش های نوین متخصصان، بر اثرات نا خوشایند روشهای خشونت امیز، بر روح و جان فرد تنبیه شده و حتی جامعه سخنها گفته اند .
واقعیت امر این است که معلمان هم از زشتی و ناکارامد بودن تنبیه بدنی به خوبی اگاه هستند و اکثریت معلمان نه تنها به تنبیه به عنوان یک" انتخاب" نگاه نمی کنند بلکه به گاه "اضطرار" و ناکارآمدی سایر شیوه ها هم عموما به تنهایی دشواری های حرفه معلمی را پذیرفته و از اعمال تنبیه بدنی با
بردباری وصبر خودداری می کنند.
درمیان معلمان و درقواعد حرفه معلمی ، تنبیه بدنی نه تنها هیچگاه نشانه اقتدار معلم محسوب نشده بلکه از ضعف علمی و کلاس داری یک معلم حکایت می کند، این نگاه و نگرش به تنبیه در میان معلمان ،موجب شده که استفاده از تنبیه بدنی جهت بهبود شرایط اموزشی تا حد زیادی با استقبال معلم ها روبرو نشود .
در کشور ما هر گاه از تنبیه بدنی و مظاهر خشونت در اموزش صحبت می شود مانند بسیاری از موارد و مسائل دیگر، دست منتقد و مدافع برای ارائه امار وارقام خالی است و داده هایی دقیق از جغرافیا ، مقاطع تحصیلی و جنسیت دانش اموزان ومعلمانی که تنبیه می شوند و تنبیه می کنند وجود ندارد و
تنها برخی تحقیقات نشان می دهند که ، تنبیه در بین زنان معلم و مدارس دخترانه به مراتب کمتر از مردان و مدارس پسرانه رایج است و تنبیه در مقطع راهنمایی کمتر از ابتدایی و در دبیرستان کمتر از راهنمایی و ابتدایی است.
طی سال های اخیر بخش نامه ها ومقررات زیادی در حمایت از حقوق دانش اموزان به تصویب رسیده است که بر اساس ان " تنبیه" به هر شکل ممنوع است و مدیران مدارس نمی توانند دانش اموزان خاطی وقانون شکن را بیش از سه روز اخراج کنند .کنترل و برخورد با دانش اموزان خاطی بسیار دشوار شده است .
دانش اموزان با علم به این که تنبیه بدنی "جرم" است ومعلم حق ندارد به دانش آموز تکلیف زیاد بدهد و اخراج خودرا هم محال می بیند به خود اجازه می دهد نسبت به قوانین مدرسه وکلاس بی اعتنا باشد و حتی نسبت به معلم بی حرمتی کند! از سوی دیگر معلم باید حافظ منافع اکثریت دانش اموزانی که با
انگیزه تحصیل به مدرسه می ایند باشد و از وقت و زمان به نفع اکثریت کلاس بهره ببرد و نظم را در کلاس بر قرار نماید تا بتواند رسالت معلمی خودرا به انجام برساند.
متاسفانه یک قدرت بازدارنده ی مناسب با شرایط زمان حاضر ، در برابر دانش اموزان خاطی در نظام اموزشی تعریف نشده وتنها تنبیه تقبیح می شود. از راهکار های عملی و کاربردی برای برخورد با دانش اموزان خاطی سخنی به میان نمی آید وکسی مصداق های تنبیه را برای معلمان اموزش نمی دهد . دانش آموزان و معلمان از حقوق خودشان بی خیر هستند ، معلم تنبیه خودرا دلسوزی تلقی می کند اما به قانون که میرسد دلسوزیش را "جرم" تعریف می کنند .
دانش اموز هم از حقوق شهروندی خود بی خبر است . دانش اموزاگر بداند که معلم مجاز نیست که او را بزند، می پرسد که چرا داری من را می زنی؟ ولی وقتی از حقوق خودش با خبر نیست، میایستد و کتک هم میخورد .
وجود رفتارهای پر خاشگرانه در جامعه و خانواده و ناهمگونی دربافت اجتماعی و فرهنگی مناطق مختلف و سیستم نگاه از بالا به معلم و مدرسه و به روز نبودن دانش معلمی و مبهم بودن جایگاه تشویق در نظام اموزشی ونگاه مصرفی به اموزش و پرورش وعدم رضایت شغلی و گرفتاری های معیشتی واقتصادی معلمان بدون تردید در وجود وریشه کن نشدن تنبیه بدنی در مدارس موثر است .
تنبیه حتی اگر به صورت خشونت عریان هم نباشد و در شکل های نوینی چون داد و فرياد، تحقير دانش آموز، اهانت، اخراج از كلاس،و.... باشد محکوم است، حرفه معلمی برای بهبود و ارتقا و به روز شدنش و مدرسه برای شوق انگیز و فرحبخش بودنش به ابزارو لوازمی نیازمند اند که تنها از عهده معلم و
آموزش وپرورش ، به تنهایی ساخته نیست .
ارتقا منزلت معلمی و با نشاط شدن محیط های اموزشی ،بالا بردن رضایت شغلی در میان معلمان، مدیریت مشارکتی با حضور معلمان در مدارس ، دور شدن از حافظه محوری و روی اوردن به اموزش مهارتهای زندگی واجتماعی در کلاس های درس ، ایفای نقش موثر نهاد هایی چون مسجد ، رسانه و خانواده و رشد اگاهی های اجتماعی مردم، همه بخشی از این اسباب و ولازم است که همه
ما در ان سهیم هستیم .
بنابر این بی انصافی است اگر، توپ وجود تنبیه در نظام اموزشی را تنها به زمین معلم ها و مدارس واموزش وپرورش بندازیم، حذف تنبیه یک عزم ملی می خواهد. دهها نهاد اجتماعی هستند که بودجه می گیرند و باید این بودجه را، خرج بالابردن آگاهی های اجتماعی و دانایی ها وحقوق شهروندی بکنند، رشد دانش و دانایی و اطلاع از حقوق به کاهش خشونت در خانه و جامعه کمک می کند و کاهش خشونت در اجتماع بدون شک به کاهش تنبیه و مظاهرخشونت امیز در نظام اموزشی و مدرسه ها هم کمک شایانی خواهدکرد
امروزه پشرفتهای علمی همه جانبه بشر، تحول شگفت اوری در روش های اموزش و پرورش کودکان، یجاد کرده است و در بسیاری از کشور ها تلاش زیادی شده است تا آموزش و پرورش کودکان ، به سمت وسویی برود که ، "تنبیه بدنی و مظاهر خشونت" در آن کاسته و حذف شود .
علی رغم همه ی این پیشرفت ها در علوم و با وجود تعالیم آگاهی بخش در خصوص مضرات تنبیه ،و با وجود این که آموزش و پرورش و قوانین مدرسه ، تنبیه بدنی را ممنوع اعلام کرده است ،کما کان تنبیه در اشکال مختلف ان وجود دارد و هر از چند گاهی رسانه ی شدن بخشی از ان محل نزاع و اظهار نظر های
مختلف میشود در این خصوص باید گفت : تنبیه درجاتی دارد و آنچه که مورد نکوهش قرار می گیرد "تنبیه بدنی" و اعمال خشونت برای سرکوب امیال کودکان است. مطالعات محققان نشان می دهد
که شدت وضعف تنبیه در نظام های اموزشی، تنها متاثر از معلمان و مربیان نبوده و ارتباط مستقیمی با عوامل مختلف اجتماعی و شرایط فرهنگی جوامع دارد .
صاحب نظران می گویند : انچه موجب می شود که "روش های تنبیهی" جهت اصلاح یا تغییر رفتاردر یک نظام آموزشی، کارایی خودرا از دست بدهد، بخشنامه ها و دستور از بالا و بیم تعقیب قضایی و مجازات اداری ،نیست . بلکه این پیشرفت های اجتماعی یک جامعه و رسیدن به توسعه پایدار و رشد اگاهی ها است که موجبات این امر را فراهم می سازد .
بنابراین کنکاش و پرداختن به این موضوع مهم، به نگاه جامع تری که همه علل و عوامل اجتماعی سیاسی و فر هنگی جامعه را در برمی گیرد نیاز مند است و صرف متهم کردن معلمان و حتی اموزش وپرورش به تنهایی، از اعتبار و علمی بودن اظهار نظر ها درباره ی چرایی تنبیه در امراموزش می کاهد .
بدون تردید، اعمال خشونت در همه ی اشکالش از منظر انسانی روشی منسوخ و مذموم است و یافته ها و روش های نوین متخصصان، بر اثرات نا خوشایند روشهای خشونت امیز، بر روح و جان فرد تنبیه شده و حتی جامعه سخنها گفته اند .
واقعیت امر این است که معلمان هم از زشتی و ناکارامد بودن تنبیه بدنی به خوبی اگاه هستند و اکثریت معلمان نه تنها به تنبیه به عنوان یک" انتخاب" نگاه نمی کنند بلکه به گاه "اضطرار" و ناکارآمدی سایر شیوه ها هم عموما به تنهایی دشواری های حرفه معلمی را پذیرفته و از اعمال تنبیه بدنی با
بردباری وصبر خودداری می کنند.
درمیان معلمان و درقواعد حرفه معلمی ، تنبیه بدنی نه تنها هیچگاه نشانه اقتدار معلم محسوب نشده بلکه از ضعف علمی و کلاس داری یک معلم حکایت می کند، این نگاه و نگرش به تنبیه در میان معلمان ،موجب شده که استفاده از تنبیه بدنی جهت بهبود شرایط اموزشی تا حد زیادی با استقبال معلم ها روبرو نشود .
در کشور ما هر گاه از تنبیه بدنی و مظاهر خشونت در اموزش صحبت می شود مانند بسیاری از موارد و مسائل دیگر، دست منتقد و مدافع برای ارائه امار وارقام خالی است و داده هایی دقیق از جغرافیا ، مقاطع تحصیلی و جنسیت دانش اموزان ومعلمانی که تنبیه می شوند و تنبیه می کنند وجود ندارد و
تنها برخی تحقیقات نشان می دهند که ، تنبیه در بین زنان معلم و مدارس دخترانه به مراتب کمتر از مردان و مدارس پسرانه رایج است و تنبیه در مقطع راهنمایی کمتر از ابتدایی و در دبیرستان کمتر از راهنمایی و ابتدایی است.
طی سال های اخیر بخش نامه ها ومقررات زیادی در حمایت از حقوق دانش اموزان به تصویب رسیده است که بر اساس ان " تنبیه" به هر شکل ممنوع است و مدیران مدارس نمی توانند دانش اموزان خاطی وقانون شکن را بیش از سه روز اخراج کنند .کنترل و برخورد با دانش اموزان خاطی بسیار دشوار شده است .
دانش اموزان با علم به این که تنبیه بدنی "جرم" است ومعلم حق ندارد به دانش آموز تکلیف زیاد بدهد و اخراج خودرا هم محال می بیند به خود اجازه می دهد نسبت به قوانین مدرسه وکلاس بی اعتنا باشد و حتی نسبت به معلم بی حرمتی کند! از سوی دیگر معلم باید حافظ منافع اکثریت دانش اموزانی که با
انگیزه تحصیل به مدرسه می ایند باشد و از وقت و زمان به نفع اکثریت کلاس بهره ببرد و نظم را در کلاس بر قرار نماید تا بتواند رسالت معلمی خودرا به انجام برساند.
متاسفانه یک قدرت بازدارنده ی مناسب با شرایط زمان حاضر ، در برابر دانش اموزان خاطی در نظام اموزشی تعریف نشده وتنها تنبیه تقبیح می شود. از راهکار های عملی و کاربردی برای برخورد با دانش اموزان خاطی سخنی به میان نمی آید وکسی مصداق های تنبیه را برای معلمان اموزش نمی دهد . دانش آموزان و معلمان از حقوق خودشان بی خیر هستند ، معلم تنبیه خودرا دلسوزی تلقی می کند اما به قانون که میرسد دلسوزیش را "جرم" تعریف می کنند .
دانش اموز هم از حقوق شهروندی خود بی خبر است . دانش اموزاگر بداند که معلم مجاز نیست که او را بزند، می پرسد که چرا داری من را می زنی؟ ولی وقتی از حقوق خودش با خبر نیست، میایستد و کتک هم میخورد .
وجود رفتارهای پر خاشگرانه در جامعه و خانواده و ناهمگونی دربافت اجتماعی و فرهنگی مناطق مختلف و سیستم نگاه از بالا به معلم و مدرسه و به روز نبودن دانش معلمی و مبهم بودن جایگاه تشویق در نظام اموزشی ونگاه مصرفی به اموزش و پرورش وعدم رضایت شغلی و گرفتاری های معیشتی واقتصادی معلمان بدون تردید در وجود وریشه کن نشدن تنبیه بدنی در مدارس موثر است .
تنبیه حتی اگر به صورت خشونت عریان هم نباشد و در شکل های نوینی چون داد و فرياد، تحقير دانش آموز، اهانت، اخراج از كلاس،و.... باشد محکوم است، حرفه معلمی برای بهبود و ارتقا و به روز شدنش و مدرسه برای شوق انگیز و فرحبخش بودنش به ابزارو لوازمی نیازمند اند که تنها از عهده معلم و
آموزش وپرورش ، به تنهایی ساخته نیست .
ارتقا منزلت معلمی و با نشاط شدن محیط های اموزشی ،بالا بردن رضایت شغلی در میان معلمان، مدیریت مشارکتی با حضور معلمان در مدارس ، دور شدن از حافظه محوری و روی اوردن به اموزش مهارتهای زندگی واجتماعی در کلاس های درس ، ایفای نقش موثر نهاد هایی چون مسجد ، رسانه و خانواده و رشد اگاهی های اجتماعی مردم، همه بخشی از این اسباب و ولازم است که همه
ما در ان سهیم هستیم .
بنابر این بی انصافی است اگر، توپ وجود تنبیه در نظام اموزشی را تنها به زمین معلم ها و مدارس واموزش وپرورش بندازیم، حذف تنبیه یک عزم ملی می خواهد. دهها نهاد اجتماعی هستند که بودجه می گیرند و باید این بودجه را، خرج بالابردن آگاهی های اجتماعی و دانایی ها وحقوق شهروندی بکنند، رشد دانش و دانایی و اطلاع از حقوق به کاهش خشونت در خانه و جامعه کمک می کند و کاهش خشونت در اجتماع بدون شک به کاهش تنبیه و مظاهرخشونت امیز در نظام اموزشی و مدرسه ها هم کمک شایانی خواهدکرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر