۱۳۹۴/۰۴/۱۹

تعزیرات و مدارس غیر دولتی

سازمان تعزیرات یا آموزش وپرورش مهم حل مشکل مردم است

آقا اجازه :سازمان تعزیرات حکومتی از زبان مدیرکلش در تهران اعلام کرده که برای رسیدگی به تخلف مدیران مدارس غیر دولتی در اخذ شهریه های کلان از اولیا ورود پیدا خواهد کرد . این اظهار نظر با واکنش سریع و جدی آموزش و پرورش همراه شده است . به نظر من ناتوانی آموزش و پرورش به ویژه آموزش و پرورش شهر تهران بر نحوه شهریه های برخی مدارس که عموما متعلق به افراد چهره می باشند موجب شده تلاش ها و زحمات مجموعه سازمان مشارکت ها و مدارس غیر دولتی در بحث نظارت به چالش کشیده شود و حتی برخی مدارس به استناد شهریه  چندمیلیونی این مدارس به گرفتن شهریه های مازاد بر قانون اقدام کنند . موضوع بعدی این که اصولا اموزش و پرورش و مدرسه جای تاخت و تاز نهاد های دیگر نیست .  من  معتقدم علی رغم همه تلاش های صورت گرفته مدارسی هستند که شهریه هایی نجومی مثلا تا 20 یا 25 میلیون به بهانه های مختلف می گیرند حالا هر چقدر از این مبلغ تحت عنوان شهریه قانونی یا فوق برنامه باشد در صورت قضییه فرق نمی کند و وجود یک شهریه این چنین می تواند زمینه ساز فشار رسانه و افکار عمومی به دستگاه تعلیم باشد .موضوع دیگر اینکه ایا بهتر نیست سازمان تعزیرات به جای ورود به این مباحث به نظارت بر اقتصاد و گرانفروشی و کم فروشی قالب کردن اجناس بدلی به نام اصلی و دفاع از حقوق مصرف کننده در بازار و میادین خرید وفروش بپردازد و کار فرهنگ را برای اهالی فرهنگ رها کند ؟؟ 

اما هشت دلیل که مرضیه گرد رئیس سازمان در رد ورود سازمان تعزیرات به مدارس اورده است را بخوانید

  1-سازمان تعزیرات حکومتی بر اساس قانون تعزیرات حکومتی مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام شکل گرفته است که در قانون مزبور در ماده 1- هدف از تشکیل آن را به منظور ضرورت نظارت و کنترل دولت بر فعالیت‌های اقتصادی پیش‌‍‌بینی نموده است در حالی که مدارس غیردولتی در راستای قانون تأسیس و اداره مدارس و مراکز غیردولتی مصوب سال 87 مجلس محترم شورای اسلامی تأسیس و راه‌اندازی می‌شود لذا فعالیت آنها آموزشی بوده و اقتصادی نیست.
2- با توجه به اینکه قانونگذار برای ایجاد تأسیس هر نهاد یا مرکز قوانین را وضع می‌نماید تکلیف مرجع نظارتی و رسیدگی به تخلفات آن را به صراحت مشخص می‌نمایند. بر همین اساس مطابق ماده 3 قانون تأسیس و اداره مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی برای نظرات بر اجرای این قانون شوراهای مرکزی و استانی و عنداللزوم شهرستانی و منطقه‌ای نظارت بر مدارس و مراکز پرورشی یا آموزشی غیردولتی تشکیل می‌شود.
3- بر مبنای ماده 5 قانون مذکور نظارت بر عملکرد این گونه مدارس و مراکز و همچنین تهیه و تدوین الگوی تعیین شهریه آنها از وظایف و اختیارات شورای نظارت مرکزی می‌باشد نه سایر دستگاه‌ها به علاوه تخلف از مفاد آن نیز توسط همین شورا رسیدگی خواهد شد و مرجع دیگر رسیدگی نمی‌کند.
4- مطابق با ماده 15 قانون تأسیس و اداره مدارس و مراکز غیردولتی الگوی تعیین شهریه مدارس و مراکز غیردولتی بر اساس هفت سر فصل که شامل مقطع تحصیلی، سطح آموزشی و پرورشی،  برنامه تحصیلی، فعالیت‌های فوق برنامه، فضای فیزیکی و تجهیزات،  شرایط منطقه‌ای و نرخ تورم رسمی کشور توسط شورای نظارت مرکزی تهیه می‌گردد، لذا همانگونه که ملاحظه می‌فرمایند مبنای تعیین شهریه مسایل آموزشی و پرورشی است نه اقتصادی و لذا از شمول قانون تعزیرات حکومتی خارج است.
5- با عنایت به اینکه هرگونه فعالیتی در اینگونه مدارس و مراکز باید توسط پرسنل و کارکنان و موسس آنها صورت بگیرد لذا مواد 33 و 34 قانون نیز در جهت نظارت بر نحوه عملکرد آنهاست و چنانچه شهریه اضافی نیز اخذ شود نشانه تخلف کارکنان مذکور می‌باشد که قانونگذار مرجع رسیدگی را شورای نظارت و هیأت‌های رسیدگی به تخلفات کارکنان مشخص نموده است، بنابراین اگر ضرورتی لازم بود تعزیرات ورود داشته باشد قانونگذار موضوع را پیش بینی می‌نمود لذا عدم پیش بینی قانونگذار دلیل بر عدم صلاحیت تعزیرات می‌باشد.
6- مدیر کل تعزیرات در بخشی از مطالب خود به صراحت اقرار دارند که نظارت بر اضافه دریافتی شهریه مدارس به عهده آموزش و پرورش باشد اما بیان نموده که چرا تا کنون دستگاه‌های ناظر آموزش و پرورش گزارش تخلفی در این مورد به تعزیرات حکومتی ارسال نکرده‌اند و واقعاً چه مرجعی مسئولیت رسیدگی به تخلف اضافه دریافتی (گرانفروشی) مدارس غیر دولتی را به عهده دارد؛ این درحالی است که مشارالیه بدون اشراف به قانون مبادرت به بیان چنین مطالبی نموده و اگر ضرورتی احساس می‌شد همانگونه که قبلاً بیان شد، قانونگذار به صراحت بیان می‌نمود لذا با توجه به اینکه در هیچ یک از مواد قانون تأسیس الزامی به ارائه گزارش به تعزیرات پیش بینی نشده است و بیان چنین مطالبی در تضاد با قانون تأسیس است و تکلیفی برای آموزش و پرورش جهت ارائه گزارش نیست.
7- از حیث اجرایی نیز با عنایت به اینکه قانونگذار مرجع نظارتی را شورای نظارت آموزش و پرورش برای اینگونه مدارس مشخص نموده چنانچه دستگاه دیگری نیز مدعی نظارت باشد، تعدد در نظارت پدید خواهد آمد که خود محل بروز اختلافات و در نهایت تعارض آراء ‌و همچنین بلاتکلیفی مردم و موسسین و مسئولین خواهد شد. بدیهی است آثار متعددی نیز مترتب بر آن خواهد شد از جمله صدور آراء متعدد و شاید متعارض که هم دور از عدالت است وهم دور از مصالح جامعه.
8- با عنایت به قانون اساسی و فرمایشات رهبر معظم انقلاب آموزش و پرورش یک امر حاکمیتی است که مدارس غیردولتی نیز بر اساس قانون مذکور که قانون خاص است تشکیل می‌گردد و در ماده 2 آن نیز به صراحت بیان گردید، این گونه مدارس مطابق اهداف ضوابط و دستورالعمل‌های عمومی وزارت آموزش و پرورش در داخل و خارج از کشور تحت نظارت وزارت آموزش و پرورش تأسیس و اداره می‌شود لذا چنانچه تعزیرات مدعی ورود به اینگونه مدارس است لاجرم باید به کلیه مدارس دولتی نیز ورود نماید که با اهداف آموزش و پرورش و قانون تعزیرات سنخیتی نداشته و در تعارض است.

۱۳۹۱/۰۵/۰۹

هدف، تحليل آموزش و پرورش است يا «دستخط مبارك وزير»


رسول پاپایی / روزنامه اعتماد/ 28/4/91

بعد از اينكه برگزاري اجلاس سال گذشته روساي آموزش و پرورش در سالن سران و هزينه هاي زياد آن، با انتقاداتي همراه شد، امسال بيست و نهمين اجلاس سراسري مديران و روساي آموزش و پرورش به مدت سه روز در سالن همايش هاي رازي تشكيل شده است. اين اجلاس سالي يك بار تشكيل مي شود تا مديران صف و ستاد چهره به چهره به تحليل آنچه در آموزش و پرورش مي گذرد، بپردازند و سياست ها و خط مشي هاي كلان را در حوزه آموزش و پرورش تبيين كنند. و مديران «صف» تجربه و مشاهدات خود را به اهالي «ستاد» منتقل كنند تا بلكه بتوانند راهكار ها و رويه هايي براي بهبود شرايط و احوال نظام آموزشي اتخاذ كنند.

    هر چند همواره درباره برگزاري اين گونه اجلاس مخالفت هايي صورت مي گيرد و با توجه به كمبود بودجه در آموزش و پرورش آن را نوعي اتلاف سرمايه تلقي مي كنند اما به نظر نگارنده تشكيل چنين جلسه هايي بين مديران صف و ستاد با توجه به گستردگي حوزه جغرافيايي آموزش و پرورش و تنوع مسائل آن، اقدامي لازم و مناسب است، منوط به اينكه در اين فرصت چندروزه روسا و مديران مناطق تنها مستمع صرف براي مدعوين و سخنرانان فراوان كه گاه تناسبي با اين اجلاس هم ندارند، نباشند و به آنها هم فرصت ابراز نظر و طرح مشكلات و مسائل، درباره آنچه در آموزش و پرورش اتفاق افتاده يا قرار است رخ دهد، هم داده شود. 
نگاهي به بيانيه هاي پاياني اجلاس قبلي نشان مي دهد بايد اين اجلاس را جلساتي رسمي تعريف كرد كه تاكنون دستاورد ملموس و مشهودي براي آموزش و پرورش و معلمان به همراه نداشته و بيشتر به چند بازديد رسمي و شنيدن چند سخنراني محدود شده و كمتر توانسته به دغدغه ها و مسائل مورد توجه معلمان و مدارس بپردازد و متاسفانه در مواردي بالاترين ارمغان و برداشت يك مدير آموزش و پرورش از اين اجلاس، گرفتن «دستخط مبارك وزير» بوده است .

 شايد علت عدم استقبال و توجه معلمان به اين اجلاس را بتوان در نپرداختن آن به مسائل و مشكلات و چالش هاي موجود در آموزش و پرورش جست وجو كرد. مشكلاتي مانند تغيير ساختار ها و دگرگوني هايي فاقد پختگي و كارشناسي هاي لازم مانند تغيير شتابزده و عجولانه نظام آموزشي كه باعث فراخوان از نيرو هاي بازنشسته و به كار گيري نيرو هاي غيرمتخصص جهت تدريس در ابتدايي شده و مشكلاتي براي مربيان پيش دبستاني به همراه داشته و امنيت شغلي و حرفه يي شان را با دشواري هايي همراه كرده است. معلمان و فرهنگيان انتظار دارند در اين گونه نشست ها روساي آموزش و پرورش درباره كاهش مشاركت معلمان در تصميم گيري هاي مدرسه هشدار داده و بگويند ميزان مشاركت معلمان در امور مدرسه به كمترين ميزان خود در سال هاي اخير رسيده است. 

كودكان بازمانده از تحصيل و كودكان ترك تحصيلي و افت آموزشي از دغدغه هاي ديگر معلمان است كه چگونگي كاهش و راه رسيدن به نقطه مطلوب درباره نداشتن كودك بازمانده از تحصيل و ترك تحصيلي بايد از رهگذر اجلاسي اينچنين حاصل شود. آموزش و پرورش و مدرسه ها كماكان ازعدم مديريت صحيح منابع انساني و عدم توازن در پراكندگي نيروها و تخصص ها و باز و بسته كردن دروازه هاي ورود به آموزش و پرورش بر اساس مصالح غيرآموزشي در رنج است، يافتن راه حلي براي ساماندهي به منابع انساني و جذب معلمان آموزش ديده و پايان دادن به بحث نيروهاي مازاد و كمبود نيرو و مشكلات مدرسان آموزشكده هاي فني و حرفه يي و اجبار معلم به اشتغال در مقطع و پايه يي كه براي آن تخصص نديده، از انتظارات معلمان از اين گونه اجلاس هاست. صندوق ذخيره فرهنگيان كماكان در بهبود مسائل رفاهي و خدمت رساني به معلمان ناتوان است. 
وزير در روزهاي نخستين وزارت خود، به معلمان وعده داده بود كه با ايجاد تغييراتي به اين وضعيت مبهم و غبارآلود در صندوق ذخيره پايان مي دهد اما تاكنون نخواسته يا نتوانسته شرايط بهره مندي معلمان از اين صندوق را بهبود بدهد و دادوستد هاي صندوق ذخيره را در مسير خدمت رساني وكمك به شرايط رفاهي فرهنگيان قرار دهد. وضعيت حقوقي معلمان با وجود افزايش لجام گسيخته قيمت ها نيازمند اقدامي عاجل است و امروزه معلمان بيش از هر زمان ديگري شاهد هستند كه قدرت خريدشان نسبت به ساير هم طرازهايشان در ارگان هاي ديگر كاهش يافته است. 
معلمان فوق ليسانس و دكترا كماكان از وعده هم طرازي هيات علمي برخوردار نشده اند. توجه به اين مشكلات و چاره جويي درباره آن، انتظار معلمان از اين اجلاس است. اين مشكلات و مسائلي اينچنين تنها بخشي از دغدغه هاي معلمان و چالش هاي نظام آموزشي است، كه مطرح كردن و رسيدن به رويه يي اجرايي و عملي درباره آنها در اجلاسي اينچنين موجب مي شود معلمان اخبار اين چند روز گردهمايي را در كانون توجه خود قرار دهند و منتظر بيانيه پاياني آن بمانند وگرنه شنيدن حرف هاي شعاري و بيانيه هاي شبه سياسي تاكنون نتوانسته گرهي از مشكلات معلمان و نظام آموزشي باز كند.
    

پیش دبستانی ها و تغییرات شتابزده

رسول پاپایی / روزنامه آرمان / سه شنبه ششم تیر 91

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=40&pageno=7

آموزش و پرورش عزمش را جزم کرده تا نظام 3-3-6 را عملی کند. اجرای این طرح موجب می‌شود امسال کلاس پنجمی‌ها برای گذراندن کلاس ششم در دبستان‌ها بمانند و مدرسه‌های راهنمایی ورودی کلاس اول نداشته باشند. این امر شاید در مدرسه‌های راهنمایی دولتی خیلی اسباب نگرانی نباشد اما برای مدرسه‌های راهنمایی غیر انتفاعی تبدیل به یک دغدغه و نگرانی شده و باعث شده تا مدرسه‌های راهنمایی غیر دولتی عنوان کنند که با این شرایط ادامه حیاتشان در سال تحصیلی جدید توجیه اقتصادی نداشته و برای ادامه حیاتشان به ریاضت اقتصادی روی بیاورند.
مدیران این مدارس گلایه‌هایی درخصوص پیش بینی نشدن مشکلاتشان در برنامه‌های آموزش و پرورش به مسئولان امر دارند .آموزش و پرورش هم که گویی متوجه این مشکل شده به سراغ ساده‌ترین راه رفته و از زبان رئیس سازمان مدارس غیردولتی، توسعه مشارکت‌های مردمی و خانواده بسته‌های حمایتی خودرا برای مدارس غیردولتی منتقد اعلام کرده است که :"با توجه به اجرای نظام 3-3-6 و نگرانی‌های موسسان غیردولتی در دوره راهنمایی به دلیل حذف یک ساله پایه اول راهنمایی در سال تحصیلی جدید، حمایت‌هایی از مدارس راهنمایی غیردولتی انجام می‌شود وبه مدارس راهنمایی غیردولتی مجوز پیش‌دبستان ضمیمه داده می‌شود .
آگاهان تعلیم وتربیت خوب می‌دانند که دوره پیش‌دبستانی در تحول اجتماعی و شکل گرفتن شخصیت، عاطفه و جسم، وشناخت کودکان نقش اساسی بازی می‌کند‌. در کشور ما هم براساس اساسنامه ای که به تصویب شورایعالی آموزش و پرورش رسیده است، پیش‌دبستانی به دوره دو ساله‌ای اطلاق می‌شود که کودکان گروه سنی 4 تا 6 سال را تحت پوشش برنامه‌های تربیتی قرار می‌دهد.
 اهداف کلی دوره پیش‌دبستانی و اصول حاکم برآموزش و پرورش حاکم بر این دوره به طورکیفی با دوره راهنمایی و حتی دوره دبستان متفاوت است.در پیش‌دبستانی پرورش قابلیت‌های جسمانی و ذهنی، رشد مهارت‌های حرکتی و عاطفی کودکان، افزایش حس اعتماد به نفس، درک شرایط محیطی و تقویت درک زیبایی‌ها و فراهم ساختن زمینه علاقه و احساس شادی از مشارکت در فعالیت‌های گروهی مورد تاکید قرار گرفته است. 
همچنین در این دوره به بازی و فعالیت‌های نشاط آور توصیه می‌شود و تلاش می‌شود مربیان از روش‌های آموزش انتزاعی و حافظه مدار استفاده نکنند‌. تفاوت اهداف و روش‌ها و اصول آموزشی موجب شده که مربیان و آموزگاران این دوره با آموزگاران و مربیان ابتدایی و معلمان راهنمایی تفاوت زیادی داشته باشند. هر چند بعداز 30 سال تنها ده جلد کتاب به عنوان محتوای آموزشی از طرف بهزیستی به مهد کودک‌ها داده شده اما باید خاطرنشان کرد که محتوای مورد نیاز پیش‌دبستانی‌ها و نظارت روی مراکز آن و صدور مجوز بر عهده وزارت آموزش و پرورش است .
اعلام این بسته حمایتی واجازه دادن به تشکیل پیش دستانی در مدرسه‌های راهنمایی غیرانتفاعی و چشم بستن به دشواری‌ها و آسیب‌های حضور کودک پیش‌دبستانی در مدرسه راهنمایی به خوبی نشان می‌دهد که در کشور ما نگاه به پیش‌دبستانی نگاهی، ناقص و حاشیه‌ای است‌. همین نگاه است که موجب می‌شود بدون در نظر گرفتن حساسیت‌های یک کودک چهار یا 6 ساله و بی‌توجه به نیاز‌های فیزیکی و محیطی که سن و روحیه او طلب می‌کند، به آموزش در این دوره صرفا نگاه اقتصادی شود و پیش‌دبستانی‌ها راه حلی برای رفع نگرانی موسسان مدارس غیرانتفاعی تعریف شوند .
در حالی که انتظار از وزارت آموزش و پرورش این است که به دنبال این باشد که موانع قانونی را بردارد تا، دوره پیش‌دبستانی همگانی و اجباری شود و تربیت این کودکان در مراکز مجهز و متناسب با نیاز‌های روحی و جسمی توسط مربیان آموزش دیده صورت بگیرد‌. 
وزیر آموزش وپرورش می‌گوید :«پیش‌دبستانی مربوط به چهار ساله‌ها و پنج ساله‌هاست و از نظر قانون غیر دولتی هستند و اگر در مدارس ما حضور دارند، مدارس به آنها اجاره داده می‌شود؛ یعنی جزء نظام رسمی الزامی نیست و ارتباطی هم به نظام آموزشی 3-3-6 ندارد.» اشاره‌ای جالب که نشان می‌دهد پیش‌دبستانی‌هایی که در کنار دبستان‌های دولتی وجود دارند هم از این نگاه اقتصادی در امان نیستند‌. آنچه که مشخص است این است تا زمانی که پیش‌دبستانی در نظام آموزشی به رسمیت شناخته نشود امید به تغییر این نگاه دور می‌نماید و دوستداران تعلیم وتربیت کشور باید به دنبال اجباری و همگانی شدن آموزش‌های پیش‌دبستانی باشند تا شاهد رشد وتعالی همه‌جانبه کودکان امروز و مردان وزنان بزرگ فردای کشورمان باشیم. 
    

شکایت یک معلم از وزیر آموزش و پرورش


اردیبهشت ماه سال 87 خبر فلج شدن یک دانش اموز دبستانی بر اثر تنبیه بدنی  معلمش  به ناگاه تیتر و خبراول رسانه ها و شبکه های تلویزیونی شد . ان روز همه  نوشتند و گفتند :  در شهرستان لالی  در شما ل استان خوزستان به علت تاخیر یک دانش اموز در ورود به کلاس درس با ضربات کابل توسط معلم خود به شدت مورد تنبیه قرار گرفته و بر اثر همان تنبیه بی هوش و از لذت راه رفتن ودویدن محروم و فلج گردیده است.                                                                                                                  
گستردگی و بازتاب خبر تا حدی بود که ،کامران نجف زاده خبرنگار مشهور صدا وسیما  در برنامه ی پر بیننده بیست و سی  سبقت از رقبا ربود و در حالی که هنوز گزارش و نظر نهایی پزشکان اعلام نشده بود حکم به "نا معلم "بودن آموزگار علی داد و گفت :   "معلم نامعلم، معلم کابل بدست علی با معلم­های سرزمین من فرق می­کند.غافل از این که  انعکاس یک طرفه  و عجولانه  خبری  که حقیقت آن  توسط مراجع  پزشکی و قضایی ذیصلاح  تایید و اثبات نشده ظلمی اشکار و خطایی جبران نا پذیر در حق همه ی معلمان سرزمینش بود که هر گاه از طرف کسی به خشونت متهم می شوند  فرصتی  هیچگاه برای  دفاع و توضیح به انان داده نمی شود .                                                                                               
آن روز شاید رسانه ها و صدا وسیما گمان نمی کردند که تبلیغات گسترده در خصوص فلج شدن کودکی با ضربات شلاق  یک معلم چه تصویر سیاه و نفرت انگیزی از مدرسه و معلم در جامعه ایجاد می کند و حتی مو جب می شود مسئولان آموزش و پرورش و " وزیر"  که در این گونه مواقع باید به دنبال حق و حقیقت باشند دچار تصمیات شتاب زده و احساسی شوند . فشار روز نامه ها و صدا وسیما ان روز باعث شد تا "عالی ترین مقام وزارت آموزش و پرورش" هم گرفتار احساسات شود و درحالی که هنوز هیچ گزارش پزشکی و حکم قضایی فلج شدن علی بر اثر تنبیه معلمش را تایید نکرده بودو معلم خوزستانی در هیچ دادگاهی محکوم نشده بود"علی احمدی "وزیر وقت اموزش و پرورش دیواری کوتاه تر از "سیدعباسقلی نبوی" برای ارام کردن احساساتی که رنجیده بود پیدا نکرد و همزمان با ارسال پرونده او به مقام قضایی ، حکم به تعلیق او از آموزش و پرورش  وقطع حقوق وی را داد .
ان روز ها عباسقلی نبوی به همه گفته بود  :" اصلاً نه كابلی بوده و نه شلنگی. ما در شغل معلمي خون دل مي خوريم و با عشق زنده ايم." او همان روز که  وزیر غم آب ونان را به غمهای دو فرزند و زنش افزود  گفت : " وزير حق دارد كه از حقوق دانش آموزان دفاع كند". و از او گلایه کرد که :" اي كاش وزیر كمي صبر مي كرد و حكم تعليق مرا بدون بررسي و از طريق تلويزيون صادر نمي كرد. "
آن روز ها گذشت و دیگر کسی دیگر نه سراغی از "علی" فلج شده گرفت و نه به دنبال خبری از معلمی که نا معلم شده بود رفت . آن روز گذشت. ...اما در روزنامه آرمان خواندم که ، "عباسقلی نبوی"  از همه اتهامات  تبرئه شده و شواهد و ازمایشات مختلف پزشکی و تحقیقات مختلف نشان می دهد ، شاگرد کو چولیش "علی" به دلیل بیماری که داشته است در مسیر مدرسه بی هوش گردیده و فلج شدن او هیچ ربطی به تنبیه و خشونت معلم نداشته است و اکنون گلایه های این معلم به شکایت از وزیر اسبق آموزش و پرورش علی احمدی و صدا وسیماتبدیل شده است .
 پاک بودن دستان گچ آلود یک معلم ، از همه ی خبر های ناراحت کننده فوق، حتی اگر با رنج و مشقت و خون دل خوردن  هم به دست امده باشد. برای همه ی معلم ها و وزیر اموزش و پرورش و خانوده ها خبری شوق انگیز است . و این تجربه را به همراه دارد که مسئولان اموزش و پرورش به گاه ایجاد این گونه حوادث همواره  حافظ حقوق  دانش آموزان  و معلمان به صورت توامان باشند و هیچگاه بخاطر کاستن از فشار های مختلف بر خود، معلمان را دیواری کوتاه  و کم هزینه، برای خلاصی از مشکلات قلمداد نکنند و یک طرفه به قاضی نروند و احکام و تصمیماتی را صاد ر نکنند که بعد از اسیب فراوان به جایگاه و منزلت معلمی  نا درست بودن آن مشخص شود .
این خبر خوب نشان می دهد که انعکاس اخبار رویداد های  مدرسه ای و معلمی بدون سنجیدن همه جوانب تنها به غبار آلود کردن فضای آموزش و پرورش در نگاه جامعه  کمک  می کند و اکنون  جامعه معلمی  انتظار دارد  رسانه ها و بخصوص صدا وسیما  همان گونه که بصورت گسترده به پوشش یک خبر نادرست پرداخته بوده اند حق مطلب را ادا کند و نا درست بودن ان خبر تلخ  را پوشش خبری مناسب دهند تا  ضمن زدودن خاطره بد آن خبر ،  خانواده ها  آموزش ببینند که به هنگام ثبت نام فرزندانشان در مدارس و به هنگام ملاقات با معلمان  بدون هیچ نگرانی ، انان را از وضعیت سلامتی و احیانا بیماری های فرزند خود جهت مراقبت و تعامل بهتر اگاه کنند .
این خبر  همچنین نشان می دهد ،  اموزش و پرورش ومدیران مدارس وظیفه سنگین و جدی دارند تا در امر تکمیل شناسنامه بهداشت و سلامت دانش اموزان و سوابق پزشکی انان جدیت بیشتر به کا ر ببرند و در طول سال تحصیلی  در این خصوص با معلمان به تبادل نظر بپردازند  .
لازم است  این  نکته را هم بگویم ، بی گناه شدن این معلم هر گز به معنای بر چیده شدن تنبیه در مدارس نیست و متاسفانه همچنان مدارس ما شاهد تنبیه ورفتار های خشونت امیز به روش ها وشیوه های مختلف است و تلاش برای کتمان و پنهان کردن تنبیه در مدارس هیچ کمکی به حل این مسئله نخواهد کرد .  متا سفانه ما همچنان شاهد هستیم  که ، کهنه بودن قواعد و قوانین تنبیه دانش اموزان متخلف  و متناسب نبودن ان با نوع تخلف و قانون شکنی دانش اموزان امروزی  از مشکلات فراروی معلمان در مواجه با دانش اموزان قانون شکن میباشد . برخی تصمیمات مانند ورود یک شبه هزاران  نفر بدون هیچ اموزشی  به مدارس  و کلاس های درس به دشواری  های  بر چیده شدن تنبیه  می افزاید . بهتر است آموزش و پرورش بخشی از ساعات ضمن خدمت معلمان  ومدیران را به ابعا د حقوقی تنبیه اختصاص دهد و رسانه ها  و صدا سیما ضمن انعکاس صحیح  والبته بدون پیش داوری تنبیه در مدارس ، به کار فرهنگی بپردازند و در خصوص اثرات  مخرب تنبیه در به واکاوی و چرایی  آن در خانه ، جامعه و مدرسه بپردازد تا شاهد کاهش و انشا لله حذف تنبیه در مدرسه ها باشیم و همکارانم این توصیه معلم  خوزستانی را چراغ راهشان قرار دهند که :" از هرگونه تنبيه بدني ولو به شكل نمادين و در قالب معلم - شاگردي خودداري كنيد."

اشتياق نامبارك بازنشستگي زودرس معلما


رسول پاپایی /روزنامه اعتماد /۱۸خرداد۹۱
بسياري از معلمان منتظر ابلاغ قانون بازنشستگي قبل از موعد هستند تا چندسال زودتر هم كه شده از آموزش و پرورش خارج شوند. گستردگي جغرافياي آموزش و پرورش، ناكارآمدي و عدم ثبات مديريت ها و سليقه محوري وزيران در ورود و خروج نيروي انساني، ساماندهي منابع انساني را در وزارتخانه با دشواري ها و تناقضاتي همراه كرده است.
    سال 86 فراواني نيروها در بخش هايي از دستگاه تعليم و تربيت منجر به تولد اصطلاح «نيروي مازاد» شد. وزير وقت محمود فرشيدي، چشم انتظار تصويب لايحه بازنشستگي قبل از موعد بود تا پرونده نيروهاي مازاد را به سامان برساند. فرشيدي كه جايش را به علي احمدي داد، قانون بازنشستگي قبل از موعد هم اجرايي شد. در سال87 بيش از 90 هزار معلم با استفاده از بازنشستگي قبل از موعد و بازنشستگي معمولي از مدرسه ها خداحافظي كردند و آموزش و پرورش با دارا بودن 50درصد بازنشستگان قبل از موعد ركورددار وزارتخانه ها شد. حاجي بابايي كه وزير شد، تداوم اجراي قانون بازنشستگي قبل از موعد را با «تعطيلي آموزش و پرورش» يكسان دانست و آن را متوقف كرد. اكنون نيز در حالي كه معلم ها و مدارس سرگرم امتحان هاي پايان سال هستند، وزير آموزش و پرورش از ابلاغ بازنشستگي قبل از موعد با حذف پنج سال سنوات ارفاقي خبر داده است. در اين ميان خانواده ها نگران اين هستند كه مبادا سهل الوصول بودن قانون بازنشستگي قبل از موعد مدرسه ها را از وجود معلمان باتجربه و خلاق و توانا خالي و بچه ها را از اندوخته هاي گرانقدرشان محروم سازد.
   
    چه كساني و چرا خارج مي شوند؟!
    معلمان مشتاق به خروج از آموزش و پرورش را شايد بتوان در چند گروه جا داد. عده يي مسائل مالي و ناچيز بودن حقوق معلمي براي اداره يك زندگي معمولي را علت اين تصميم مي دانند. آنها بعد از سال ها به اين نتيجه رسيده اند كه، حتي چهار يا پنج سال خروج زودتر از آموزش و پرورش، فرصتي است مغتنم تا بتوانند به دغدغه هاي مالي و اقتصادي شان كه آموزش و پرورش به آن بي توجه بوده است در جاهايي ديگر بپردازند.
    برخي ديگر از معلمان متقاضي و داوطلب خروج از بدنه آموزش و پرورش، از ناكارآمدي و نگاه از بالابه حرفه معلمي، مشاركت ندادن معلمان در تصميم گيري ها و تبديل شدن حرفه معلم به مجري صرف تصميمات في البداهه و عجيب و غريب، خسته شده اند. آنان منزلت و جايگاه خود را آسيب ديده مي بينند و مي گويند مدرسه ها با برنامه هاي يكنواخت و فاقد هرگونه تنوع و نشاط، هم براي دانش آموزان و هم براي معلمان تبديل به مكاني خسته كننده و كسالت آور شده است. به گونه يي كه هم معلم و هم دانش آموز هميشه منتظر باد و باران و برف و آلودگي هوا هستند تا براي يك روز هم كه شده كمتر به مدرسه بروند. آنها مي گويند با اين اوصاف معلمي يكي از مشاغل زيان آور است و بسياري از معلم ها قبل از بازنشستگي به بيماري هاي جسمي و روحي مختلف گرفتار مي شوند و پنج سال خروج زودتر از اين حرفه دشوار هديه يي است به سلامت روح و تندرستي جسم شان.
    گروهي ديگر از علاقه مندان به خروج از آموزش و پرورش 10 هزار معلمي هستند كه به گفته مسوولان به بيماري هاي صعب العلاج مبتلاشده اند. هر چند ابتلاي 10 هزار معلم به بيماري هاي صعب العلاج جاي تامل فراوان دارد اما اين قانون به آنان كمك مي كند كه با فراغت بيشتري به معالجه و درمان خود بپردازند.
    متقاضيان خروج از بدنه آموزش و پرورش هركدام از اين گروه ها باشند خيلي فرقي نمي كند. مهم اين است كه فلسفه و هدف نهايي قانون بازنشستگي قبل از موعد كه خروج معلمان «بي انگيزه» و «ناتوان» و «فاقد خلاقيت» بوده محقق نمي شود و باز هم برخلاف انتظار همگان، اين معلم هاي «كارآمد و قوي» هستند كه از بدنه آموزش و پرورش خارج مي شوند. شوربختانه بايد گفت ميل و علاقه براي «خروج» زودهنگام از حرفه معلمي در كشور ما زياد است و اين اشتياق نامبارك موجب شده اين پرسش مطرح شود كه چرا ابلاغ و اجراي اين قانون در وزارتخانه هاي ديگر مورد استقبال و توجه قرار نمي گيرد و همچنان آموزش و پرورش بيشترين متقاضي را براي خروج دارد؟! آيا اين استقبال براي رها كردن تدريس و معلمي نشانه يي روشن از كم جاذبه شدن حرفه معلمي، ناراضي بودن معلمان از شرايط اجتماعي و اقتصادي حاكم بر حرفه معلمي نيست؟ ساده ترين راه اين است كه ببينيم در وزارتخانه هايي كه اشتياق به خروج در آنها بسيار كم است و حتي بازنشسته شدن هم موجب نگراني كارمندانش مي شود چه مي گذرد كه در آموزش و پرورش از آنها خبري نيست؟ قبول كنيم موفقيت يا شكست برنامه و طرح ها و سند هاي مختلف مرهون همراهي معلمان است و براي حفظ و نگه داشتن توام با علاقه معلمان خوب و كارآمد توجه به نيازهاي واقعي معلمان امري ضروري است. و تنها در صورت توجه به دغدغه هاي حرفه يي و معيشتي، مشاركت دادن معلم ها در تصميم گيري ها و احياي منزلت و جايگاه اين حرفه مي توان اميدوار بود كه اشتياق خروج از آموزش و پرورش در ميان معلمان خوب و خلاق كم شود.

از ساندویچ رئیس تا سیلی پلیس !


رسول پاپایی /روزنامه اعتماد / سه شنبه دوم خرداد ماه   91

خبر ضرب وشتم يك معلم توسط پليس راه تفت در استان يزد را از طريق رسانه ها خواندم و متاثر شدم.
بنا بر گزارش آموزش و پرورش زارچ، اين اتفاق ناگوار بعدازظهر روز سه شنبه 19 ارديبهشت و در روز هاي پاياني هفته بزرگداشت مقام معلم رخ داده است. به هنگام برگشت دانش آموزان هنرستان شهيد مدني، ميني بوس دانش آموزان شركت كننده در اردو جهت ساعت زدن در ايستگاه پليس راه تفت توقف مي كند و دانش آموزي بازيگوش از پنجره ميني بوس با گفتن جمله «جناب سروان سلام» موجب عصباني شدن نيروي پليس مي شود. گزارش آموزش و پرورش زارچ مي افزايد، يكي از مربيان حاضر گفته: «نيروي پليس عصباني، با اجبار دانش آموز را از ميني بوس پياده مي كند و به داخل مقر پليس راه مي برد. پيگيري معلمان همراه بچه ها براي بازگرداندن دانش آموز به ميني بوس موجب مي شود دو نفر از نيروهاي پليس راه تفت شروع به ضرب و شتم يكي از معلمان پرورشي كنند و وي را در برابر چشم دانش آموزانش مضروب كنند.»رييس آموزش و پرورش زارچ هم كه پس از اين اتفاق در محل حادثه حضور پيدا كرده بود، گفته: «رشد جامعه مرهون زحمات معلمان است. پليس راه تفت با اين حركت، برخلاف سخنان فرمانده خود مبني بر سپاس از معلم عمل كرده است و اين حركت از كساني كه مسووليت نظم و امنيت جامعه را دارند، جاي بسي تاسف دارد.
»معاون پرورشي و تربيت بدني آموزش و پرورش زارچ هم گفته: «انجام اين عمل آن هم در برابر چشمان دانش آموزان، در شان پليس كشور اسلامي نيست وكساني كه ظرفيت برخورد با افراد مختلف را ندارند و فرق بين يك معلم و افراد ديگر را نمي دانند، صلاحيت مسووليت در پليس راه را ندارند.»
بدون ترديد بايد گفت كه اين گونه بي حرمتي ها به يك معلم آن هم در حال ماموريت و همراهي دانش آموزان محكوم است. در گستره تاريخ و در نگاه همه ملت ها، معلمان هميشه از حرمت و جايگاه رفيعي برخوردار بوده اند. گراميداشت شان و حرمت معلمان در فرهنگ ديني وملي ايراني ها اگر از ساير ملت ها بيشتر نباشد، كمتر هم نيست.
علاوه بر اين رعايت حرمت و احترام به معلم امري است كه معصومان و بزرگان دين به آن عمل كرده و ديگران را هم به آن سفارش كرده اند. امام علي(ع) احترام به معلم را در هر قشري از جامعه لازم مي دانست و به مسلمانان سفارش كرده است در هر مقامي كه باشند به معلم احترام بگذارند. «قم عن مجلسك لابيك و معلمك و لو كنت اميرا، به پاس پدر و معلم خود به پا خيز اگر چه پادشاه باشي».
نگارنده بر اين گمان است كه اين گونه حوادث زنگ خطري است كه نشان مي دهد معيار ارزش ها در جامعه به سرعت در حال تغيير است و شوربختانه بايد گفت، جايگاه و منزلت معلمي و حرمت علم در ميان غفلت و بي توجهي مسوولان، كمرنگ و معيار هاي ديگري جايگزين ارزش علم ومعلمي مي شود و برنامه ريزي ها و تصميم گيري ها و طرح هاي مختلفي كه تحت عناوين مختلف و عموما با شعار «تكريم و حمايت از معلمان» اجرا مي شود به بهبود شرايط معلمي كمكي نكرده است و به قول معروف حرمت امامزاده را بايد ابتدا متولي اش نگه دارد.
وقتي مدير آموزش و پرورش يك منطقه در تهران بعد از سه ساعت سخنراني، از معلم هاي نمونه مدارس خود با 30 هزار تومان و يك ساندويچ كالباس تقدير مي كند، از يك مامور پليس چه انتظاري مي توان جهت حفظ حرمت معلم و تكريم او داشت؟! اين گونه بي حرمتي ها به شان و منزلت معلمان و سكوت مسوولان آموزش و پرورش در تقبيح و نكوهش آن، بدون شك موجب دلسردي و ياس و نااميدي جامعه معلمي مي شود. كمترين تاثير گسترش و پررنگ شدن اين روحيه در ميان معلمان، بدون ترديد تربيت نسلي درمانده توسط آنها خواهد بود. معلم تافته يي جدا بافته از جامعه نيست و احترام به معلم و رعايت حرمت آنان از عهده مراسم هاي رنگ باخته دولتي مانند هفته معلم ساخته نيست بلكه احترام به معلم و حفظ حرمت او نيازمند اين است كه رسانه ها و به ويژه صداو سيما، جامعه را از مهم بودن نقش و عملكرد آموزش و پرورش و حرفه معلمي آگاه كنند و همه رسانه هاي ديداري و تصويري فرهنگ احترام به يكديگر را آموزش دهند. و آموزش و پرورش هم به اين توصيه مقام رهبري توجه كند كه «در آموزش و پرورش ميداندار معلم است» و با مشاركت دادن معلمان در تصميم گيري ها و برنامه هايي كه قرار است در مدرسه ها اتفاق بيفتد در عمل به دنبال احياي اقتدار و منزلت و كرامت معلمان باشد.

مشارکت معلمان با کدامین سازو کار؟


رسول پاپایی / روزنامه هدف اقتصاد / 12اردیبهشت 91
امروز روز معلم است ، فرصتی که به جامعه داده می شود تا برای یک روز هم که شده عمیق تر به مدرسه ونظام آموزشی و تعلیم وتربیت فرزندانش نگاه کند و درباره چالش ها و نقاط قوت و ضعف آن متفکرانه تدبر کند . روز معلم برای خود معلمان هم یک فرصت است . فرصتی که نگاه دولت و ملت را به دشوار های حرفه معلمی و کاستی ها وکمبود ها و مشکلات نظام اموزشی  جلب کنند . روز معلم برای دولت و مسئولان و برنامه ریزان هم یک فرصت است،  فرصتی است تا فارغ از همه ی ملاحظات پای درد دل ودل نگرانی ها ی جامعه ی معلمی مانند: (  شکسته شدن هیمنه و اقتدار معلمان ، فضا های اموزشی نا مناسب ، کمبود مزمن بودجه و اعتبار ، روش های تدریس مندرس و قدیمی ، به روز نشدن دانش حرفه ای معلمی ، محروم ماندن از آزمایشگاه وکتابخانه های مجهز ، فقدان تجهزات کمک آموزشی ،فرار نخبگان با هر فراخوان برای بازنشستگی قبل از موعد ، سیستم مدیریتی انقباضی ومداربسته حاکم بر نظام اموزشی ، مسلوب الاراده بودن مدیران ومعلمان در برابر بخش نامه ها ی دستوری ،  نگاه از بالا به مدرسه و معلم ، عدم مشارکت معلمان در تصمیم گیری ها ، نگاه مصرفی به نظام آموزشی ، و مشکلات معیشتی و دغدغه های اقتصادی معلمان بنشینند و به دنبال پاسخ و چاره بگردند و از خود به عنوان دولتمرد و مدیر بپرسند ، به راستی برای بهبود شرایط حرفه ای و معلم ها وبالندگی نظام آموزشی و عقب نماندش از قافله روز دنیا ،  می خواهیم چکار کنیم ؟
یکی از دغدغه ها و گلایه های معلمان اجیاد طرح ها و تغیرات گوناگونی است که از بالا به مدارس دیکته می شود و معلم ها در تشخیص ضرورت اجرایی شدن و کم کیف تهیه و تدوین برنامه ها مشارکت داده نمی شوند انها می پرسند جایگاه مشارکت معلمان در تهیه و تدوین ان چه که قرار است در اموزش و پرورش بیفتد کجاست و علی رغم تاکید سند تحول و قوانین بالا دستی چرا کماکان نگاه به معلم و مدرسه از بالا ست و معلم ها در برنامه ریزی ها به بازی گرفته نمی شوند ؟   

احیای مرجعیت معلم با کدام سازو کار؟
نهاد های صنفی شاید مهم ترین تشکل مردم نهادی باشند که با هدف برقراری رابطه تعادلی و تعاملی با دستگاه اداری بوجود امده اند در کشور ما هم کارگران و مهندسان وپزشکان با بهره گیری از این شیوه ،هم به ایجاد تعامل و تعادل با دستگاههای اداری پرداخته و هم به عنوان صدای صنف به طرح مطالبات و خواسته های انان به دور از هیاهوو بازی سیاسی پرداخته اند .
 نگاهی به اموزش و پرورش کشور های پیشرفته هم نشان می دهد که در کنار دستگاه اداری کار امد و مدیریت صحیح منابع انسانی ومالی ، همیشه یک تشکل و "سازمان معلمی" قوی و گسترده وجود دارد که در تمامی بخشها ی مرتبط با نظام اموزشی و معلمان مورد مشورت قرار می گیرد .
در کشور ما هم همیشه مهم ترین برنامه ی وزیران،" مشارکت معلمان" در تصمیم گیری ها و توجه به نقش آفرینی انهااعلام شده است که اخرین مورد ان وعده وزیر محترم اموزش و پرورش حا جی بابایی تحت عنوان" مشارکت فراگیر معلمان و باز افرینی مرجعیت انان" بوده است .  حاج بابایی هم تا کنون در این خصوص نتوانسته یا نخواسته است تا ساز وکار مشخص و مدونی که به صورت فراگیر جمعیت کثیرمعلمان را در بر بگیرد نهایی کند وارتباط وزارت با معلمان را همچنان درحد دیدار های چهره به چهره و فردی باقی گذارده است و وزاتخانه همچنان از بازوی قدرتمند و توانمند نظرات و خواسته های متنوع فرهنگیان محروم باقی مانده است .ازطرفی گستردگی وزارت اموزش وپرورش و فراوانی معلمان هم موجب شده تا انان هم ، قادرنباشند  خواسته ها و مطالبات خودرادسته بندی شده به مسولان ارائه دهند.
 به نظر میرسد جهت بهرمندی از پتانسیل عظیم فکر واندیشه معلمان باید به د نبال ایجاد ساختاری مدون و فراگیربود که از یک طرف اولا :همه ی معلمان را در بر بگیردثانیا : به دنبال فعالیت های سیاسی با تابلوی صنفی و به نام معلمان نباشد ثالثا: استقلال خودرا از دستگاه اداری حفظ نماید . و از طرف دیگر هم ، دستگاه اداری نگاه سوظنی به فعالیت صنفی را به نگاه تعاملی تغییر دهد و استقلال چنین نهادی را به رسمیت بشناسد و توقع دنباله روی از ان را نداشته باشد .
 به هرروی ،سیر روبه رشد شکل گیری نهاد های صنفی و تجربه موفق کارگران و پرشکان و مهندسان در برخورداری ازتشکل صنفی و تعامل با دستگاه اداری نگرش نوین در عرصه نهاد های صنفی معلمان را می طلبد نگرشی که هنوز می توان منتظر بود تا شاید حاجی بابایی اغازگر دوره ی جدیدی از ان باشد.