۱۳۸۸/۰۶/۲۲

فرهنگ کرد و...

بی انکه بخواهم از همگانی بودن ستاد اسکان فر هنگیان کر مانشاه و وضعیت تاسف بار آن گله ای کرده باشم و یا از بی نظمی و ازدحام و نارضایتی معلمها و گرفتن یک کلاس با تعرفه 10000 تومانی حرفی زده باشم ، می خواهم از سریدار هنرستان برگسالان خوارزمی کرمانشاه بنویسم . مردی میانسال ، لبخند بر لب با حجب و حیا و وظیفه شناس با مدرسه ای بسیار تمیز که نشان از عشق و علاقه او به کار ش و وظیفه شناسی ایشان در نبود معلم و مدیر و ....داشت . این نگاه و ذهنیت در خصوص ایشان را نه تنها من که چند نفر دیگر از میهمانان غیر فر هنگی هم داشتنند و همه ارزو می کردنند کاش راهی بود تا این خد متگزار صادق و ظیفه شناس و با فر هنگ که تمام کاستی های ستاد فر هنگبان کر مانشاه را به تنهایی جبران میکرد از طرف مسولین آموزش وپرورش کر مانشاه تشویق شود . صبح می خواستم به او عیدی بدهم با لهجه شیرین کر مانشاهی گفت : همینمان مانده که از معلم پول بگیرم و خنده و چشمان براق و عزت نفس او تمام تلخی های مسولان آموزش وپرورش کرمانشاه را تبدیل به یک حس خوب وشیرین کرد . می خواستم نامش را بپرسم و عکسی از او در وبلاگم بگذارم نمی دانم چه شد که نه نامش را پرسیدم و نه از او عکسی گرفتم اما ادب فر هنگ و وظیفه شناسی وروح لطیف او در خاطر م ماند و نام مدرسه اش دیگر میماند تصمیم مدیران آموزش وپرورش کر مانشاه . و مدیریت خوب مدرسه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر