من معلمم و به مير حسين موسوي راي نمي دهم ، چون سال هاست با نگاه غير توليدي و غير حكومتي وخدماتي بودن به كارم و آموزشم و پرورشم خو گرفته ام ، اما او به كارم و آموزش وپرورشم به عنوان يك سر مايه بزرگ اجتماعي نگاه مي كندواين بدعتي خطر ناك است .
من به مير حسين راي نمي دهم ، زيرا سال هاست كه در برنامه ريزي ها و بودجه ريزي ها با منطق زياد بودن خود را زيادي احساس كرده ام .اما او مي خواهد اين حس غريب را از من بگيرد واز من به عنوان ممتاز ترين گروه مرجع ياد مي كند ..
من به مير حسين راي نمي دهم چون باوري در من جوانه زده اند كه نقشي در امنيت اجتماعي و توسعه ندارم ا ما او مي خواهد اين جوانه را از رويش باز دارد و مي گويد اموزش وپرورش يك ظرفيت ملي براي تحول و توسعه و ارتقا امنيت اجتماعي است .
من به مير حسين راي نمي دهم چون با چشمانم ديده ام كه اعتراض و فرياد حتي اگر براي نان و اب باشد مزدوري بيگانه است . اما او آزادي بيان و گفتار و حتي اعتراض را اساس تعليم و تربيت مي داند و بدتر از اين مي گويد : مخالفت با آزادي بيان و اعتراض در نظام تعليم و تربيت از بين بردن سر مايه اجتماعي است .
من به مير حسين راي نمي دهم ، چون به تحقير و توبيخ و... به عنوان پاسخ اعتراض به تبعيض عادت كرده ام اما او با تحقير و تنبيه معلم مخالف است و خواهان تغيير نگاه امنيتي به آموزش وپرورش شده است .
من به مير حسين راي نمي دهم ، چون با روياي داشتن پارلمان معلمان و اتحاديه هاي معلمان هر گز نخوابيده ا م و فقط به راهپيمايي كار گر ها به دعوت اتحاديه هايشان گاهي لبخندزده ام ، اما او مدافع تشكيل مجلس و پارلمان معلمان شده است .
من به مير حسين راي نمي دهم چون به مزاحم بودن نهاد هاي صنفي براي دولت و كشور و آموزش و مفيد بودن بر خورد قهري و انتظامي بامعلم و كتك زدن او كم كم انسانده شده ام ( انس گرفته ام )اما او نهاد های صنفي را يار دولت و انتقادات انها را مدد كار خود مي داند .
من به مير حسين راي نمي دهم چون كسري بودجه ، نبودن اعتبار ، مطالبات ، معوقه ، و...جزيي از خانواده آموزش وپرورش مي دانم و دل كندن از انها برايم دشوار است اما او با سنگدلي مي خواهد اين پاره هاي تنم را از من دور كند و وضعيت آموزش و پرورش و ميزان بودجه ريزي در ان را با كشور هاي ديگر مقايسه مي كند و اين وضعيت را قابل تو جيه نمي داند و بر توانمند سازي اقتصاد آموزش وپرورش تا كيد مي كند .
من به مير حسين راي نمي دهم چون به قانون گريزي خو كرده ام و به ماندن قوانين در بايگاني عادت كرده ام و اصلا نمي خواهم از قانون خدمات سو ء استفاده كنم و ان را مثال بزنم . اما او مي خواهد همه چيز در چهار چوب قانون حل شود و به تشخيص و ميل و نظر خودش اهمييت ندهد و شگفت انگيزانه مي گويد : بي قانوني مو جب آنارشيسم مي شود .
من به مير حسين راي نمي دهم، چون به ديدن وزيران سريع الاجل و تغيير مديريت هاي پي در پي و كاغذ پاره بودن مدارج علمي و بي معنا بودن تنوع فر هنگي ،قومي و زباني به باور رسيده ام اما او از به رسميت شناخته شدن تنوع فرهنگها و قوميت ها و زبانها و ثبات مديريت دم مي زند .
من به مير حسين راي نمي دهم چون اينكه مدرسه فقط ، مدرسه است . و معلم ، فقط معلم است و اين دو هيچ بازتابي از جامعه و اجتماع و اقتصاد نمي باشند به من ارامش مي بخشد . اما او شرايط مدارس و بي انگيزگي معلم ها را بازتاب نا رسايي اجتماع و جامعه و اقتصاد مي داند و بر تمركز زدايي در آموزش وپرورش تا كيد مي كند و خواهان توسعه مدارس و معلمان است .
من به مير حسين راي نمي دهم ، چون تنها دلخوشي من اين است كه درد هاي معلمي و مشكلات آموزش وپرورش تنها من را مي ازارد و فقط من و دانش آموزان و خانواده هايشان مي دانيم كه معلم فقير شده است و گر نه حتما برايش چاره اي مي انديشيدند . اما او با صداي بلند مي گويد :
مشكلات آموزش و پرورش ورنج هاي معلم ها همه ما را ازار مي دهد و فقر زدايي از آموزش وپرورش را اصل مهمي از اصول منشور آموزش وپرورش قرار داده است .
من به مير حسين راي نمي دهم ، چون مدت كو تاهي است كه با انديشه هايي چون تفكيك جنسيتي كتابها ، محرم سازي مدارس ، نصب دوربين مدار بسته ، در آموزش وپرورش آشنا شده ام اما او از عدم منع قانوني وشرعي براي سپردن مسئوليتها ي كلان به زنان حرف مي زند .
به هر حال من به اين وضعيت عادت كرده ام و نمي خواهم چيزي تغيير كند و به
مير حسين راي نمي دهم.
اما شما خود مي دانيد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر